مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شبی خـمـارِ غـزل گرم گـفتگـو بودیم به وجد و شور و نشاط و به هایوهو بودیم مـدام در طـلـب بــاده و سـبــو بـودیـم تمـام مستی شب را به جـستجـو بودیم نـدا رسید که امشب طلـوع خواهد شد کسی میآید و فـردا شروع خواهد شد شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد بهـار فاطمه در صبح سامـرا گل کرد «رسید مژده که ایام غم نخـواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند» امین وحی خـدا با خـودش خـبر آورد خـبـر بــرای وصــی پـیــامـبــر آورد که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد عروس فـاطـمه و مرتضی پسر آورد جـمال مـهـدویـش آنچـنان که پیـغـمبر ز هـیـبتـش چه بگـوئـیم، وارث حیدر زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد و زیر سـایۀ او اعـتکـاف خواهد کرد و تـیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد و کعبه دور قد او طواف خـواهد کرد بخوان که حضرت صاحب به راه میافتد که حق میآید و باطـل به چـاه میافتد ببخش کوچۀ ما را که مثل میکده است گـلـوی شاعـرت آقا اسیر عربده است ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است تمـام حـسـرت ما جـمـعۀ نیـامده است دخـیل بـسـتۀ این نیـمـههای شـعـبـانیم به جان فـاطـمه سـوگـند که پشـیـمانیم |